اگر به استدلالهای رسانههای حامی دولت کودتا در روزهای پس از ۲۲ بهمن نگاهی گذرا داشته باشیم، درخواهیم یافت که مهمترین پایه ادعای آنان برای پیروزی جناح حامی کودتا بر جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن، فاکتور «انتقاد از خود» سبزهاست.به گمان حامیان کودتا صرفا به این دلیل که سبزها پس از راهپیمایی ۲۲ بهمن زبان به انتقاد از یکدیگر گشودند این امر نشان از تزلزل پایههای جنبش و یا به باور غلط آنان مرگ جنبش مدنی مردم ایران دارد. این تصور البته از این مساله نشات میگیرد که اصولا گفتگو و نقادی در مرام کودتاچیان هیچ زمان جایی نداشته است. آنها همواره به تز تکسخنگویی و مطلقانگاری و پیروی کورکورانه پایبند بودهاند و به همین دلیل نیز منطق چنین فضای باز و زنده و پویایی را نمیتوانند درک کنند.حامیان کودتا از این اصل مهم غافل ماندهاند که یکی از اهداف اصلی جنبش سبز اتفاقا نهادینه کردن چنین فضای آزادی در ابعادی وسیعتر و به شکلی پایدارتر برای همه مردم ایران است. فضایی که در آن هر کس بتواند بدون واهمه و هراس از سرکوب موضع و نظر خود را در مورد یک آرمان جمعی اعلام کند و برآمد آن خرد جمعی چراغی شود برای آینده. مردم ایران نشان دادند با یکدیگر به راحتی گفتگو میکنند. نها هنوز این مساله حیاتی را درک نکردهاند که انتقاد از خود یکی از راههای اصلی پویایی یک جریان سیاسی و اجتماعی است. بازگشتن به عقب و ارزیابی تجربیات زیسته و به بحث و اشتراک نهادن آن با هزاران همفکر دیگر است که میتواند منجر به ایدهها و روشهای نو و جلوگیری از جمود فکری گردد. اگر در ۸ ماه سبزها با دستان خالی توانستهاند حکومت سرکوبگر فعلی را با رانتهای میلیاردی و بیپایان نفتی به جایی برساند که برای اثبات اقتدار خود مجبور شود به مانور نظامی خیابانی روی بیاورد و شهر را به پادگان تبدیل کند به برکت همین تضارب آرا و نقد صریح یکدیگر بوده است.کسانی که این روزها شعار مرگ جنبش سبز را سر دادهاند و چشمانشان را به روی واقعیت موجود بسته اند هنوز نفهمیدهاند که همین انتقادها، همین مشارکت خیل عظیم سبزها در آسیبشناسی یک حرکت سیاسی به معنای زنده بودن و پویایی آن است. مگر غیر از این است که اگر پای افول جنبش در میان بود میبایست کرکره تمام این گفتگوها را هم پایین میکشیدیم؟ اگر جریانی مرده باشد این همه زبان ناطق که هر یک به نوعی دیدگاههای خود را در این دو روزه به اشتراک نهادهاند پس به کدام جریان متعلقند؟ به جریان حامی کودتا؟وقت آن است که اقتدارگرایان تفنگها و باتومهای خود را به زمین بگذارند و به این امر اذعان کنند که آن چه باعث تداوم و حیات است گفتگو و تعامل و نقادی است نه سرکوب و ارعاب و گلوله. ما حرف میزنیم و گفتگو میکنیم. شما سرکوب میکنید و گلوله شلیک میکنید. خود قضاوت کنید کدام جریان در طول تاریخ جاری و زنده خواهد ماند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر